1. خوراک روان
  2. بوستان زندگی
  3. واژه اهریمنی
  4. زندگی کودکانه
  5. نازنین آموزگاران کوچک

خوراک روان

نگاشته شده به زبانِ پارسی

 

خوراکِ روان

 

در می زَنَند.

آن را می گُشایَم.

با یک ناآشنا روبرو می شوم.

در همان دَم، از خود، و سپس از او، می پرسم که

کیست؟       فرستادۀ چه کسی است؟            و به چه کار آمده است؟

 

هنگامی که می بینم برایم خوراک ی به ارمغان آورده است، پرسش های بیشتری به اندیشه ام پای می نَهَند:

آن خوراک چیست و تا چه اندازه دلپذیر و گواراست؟

آیا با سِرِشتِ من سازگار است و به تندرستی ام آسیبی نمی رسانَد؟

آورنده اش از چه راه آن را فراهم نموده؟

با چه پولی آن را خریده؟

و....

بیشتر

بوستان زندگی

نگاشته شده به زبانِ پارسی

 

بوستانِ زندگی

 

اگر اندوهگین و خسته اید، سَری به بوستانِ شهر بزنید و اندکی از روزِتان را همبازیِ کودکان شَوید، و در هیاهویِ شادی و جُنب و جوش شان، اندوه را از دل و خستگی را از تن بِرانید و به فراموشی بِسپارید. در میانِ آنان تاب بُخورید، بَر سُرسُره سوار شوید، رویِ سبزه ها بغلتید، به دنبالشان بِدَوید و فریادِ شادمانی سَر دَهید.

 

و تو اِی دوستِ من،....

بیشتر

واژه اهریمنی

نگاشته شده به زبانِ پارسی

 

واژۀ اَهریمَنی

 

می گفت زن و فرزندِ درگذشتۀ خود را در خواب دیده است و به آرامِستانِ شهر می رود تا، در آرامگاهِ شان، با آن ها دیداری تازه کند.

پیشنهاد کرد من هم، گاهی، سَری به آن جا بِزَنَم.

گفتم:

- می دانید که من، این جا، دور از خانه و خانواده، سربازی ام را می گُذَرانَم و در گورستانِ این شهر کسی را ندارم که چَشم به راهَم باشد.

سری تکان داد و گفت:....

بیشتر

زندگی کودکانه

نگاشته شده به زبانِ پارسی

 

زندگیِ کودکانه

راهِ رسیدن به خوشبختیِ راستین

 

هر آن کس که موشِکافانِه به رفتارِ خُردسالان بِنگَرَد، در ایشان دو ویژگی می بیند:

کنجکاو اند و شیفتۀ بازی

و این هر دو، ریشه در یک گرایشِ سرشتیِ ژرف دارند، گرایشی که در هر آن باشَنده ای که پیرامونمان می بینیم آشکار است:

کوشش برای پایدار ماندن در هستی.

 

کنجکاویِ کودکان گرایشِ درونی آن ها به یادگیری است: کاری که اندیشه شان را آمادۀ زندگی می کند،

و....

بیشتر

نازنین آموزگاران کوچک

نگاشته شده به زبانِ پارسی

 

نازنینْ آموزگارانِ کوچک

 

آن گاه که فرزانگانِ اندیشمند سخن از رودِ زندگی به میان می آوَرَند، در چشمِ ایشان ما به سانِ ماهیانی نیستیم که درونِ آن رود زندگی می کنیم، بلکه رود نمادی از همین زندگیِ ماست، و پاکیزگی یا ناپاکیِ آبِ آن، نه پالودگی یا آلودگیِ زیستگاه مان، بلکه پاکی یا پلیدیِ شیوۀ زیستنِ ما را نشان می دهد.

 

در هر زمانه، زندگی در هر خانه، باریکه آبی، درهرکوی و برزن، جویباری، و در هر شهر، آبراهه ای از رودِ پهناورِ اَستَن و زیستنِ ما ست.  

و اینک در این روزگار، این بخش ها در بدنۀ رود، چنان با هم آمیخته شده اند، که

از یک سو،....

بیشتر