پاک و پاینده

دانلود فایل PDF

به نام خداوندِ بخشندۀ مهربان

 

پاک و پایَنده

 

کوشش برای پایدارماندن در هستی یکی از آشکارترین ویژگی هایِ نهادینِ جانداران، از جُمله آدمیان است.

اما، برخی کسان، ممکن است در اثرِ آگاهی به جایی رِسَنْد که به خاطرِ باورها، ارزش ها، و آرمان های بَرین، دیگر نخواهند که، به هر صورت و به هر قیمت، به تَداوُمِ زندگیِ خود بیندیشند و به جایِ آن خواهانِ زندگانی - یعنی زندگی با اهدافِ برترِ انسانی - باشند.

 

****

 

بیشترِ فرزانگانی که دربارۀ چیستیِ زندگی اندیشیده اند آن را، به درستی، به سانِ یک رود یافته اند؛

چون از یک سو،

آب و حیات پیوندی ناگسستنی دارند

و از سوی دیگر،

رود و زندگی بسی هَمانندِ یکدیگرند؛ هر دو همواره در حالِ رفتن و دگرگون شدن اند.

 

دریغا که آب هایِ زُلال و آرامِ رودِ زندگیِ ما در اثرِ بیدادگریِ ستمگران، تَکاپوی آزمندان، درگیریِ زیاده خواهان، و کینه ورزیِ سبقت جویان به تُند آبِ پرخروش و گل آلودی بَدَل گشته که ما را گرفتارِ رنج هایِ بی شمار ساخته است.

 

دردا که این خُروش و آلایِش به زندگیِ مادی و معیشتی ما محدود نمانده، بلکه حیاتِ روحی و معنوی مان نیز درگیرِ آن گَشته و ذهن و روانِ ما آکنده از بیم و اندوه، تَنِش و سرگشتگی شده است.

 

آنانی که از این گِل آلودگیِ رودِ زندگی سود بُرده و می بَرَند، و یاد گرفته اند که چگونه در چنین شرایطی نیز ماهیِ منافعِ خویش را صید کُنَند، اندک اند.

دیگران ناخواسته به این تُنداب کِشانده شده اند و یافتنِ راهی برای رهایی از آن را آرزو می کنند.

 

****

 

آیا چنین راهی وجود دارد؟

آری.

لیک

دست شُستن از این زندگی راهِ رهایی نیست، بلکه نشانۀ ناسپاسی و زبونیِ یک فرد است.

زبون تر از او کسی است که همچون ماهی مرده ای خود را به دست تُندآب می سپارد تا او را در پایین دستِ رود، در گَندابِ مرداب ها، همنشینِ غوکان کُنَد و یا در شورابه های دریا خوراکِ کوسه ها سازَد.

با این همه

از یک سو،

نمی توان سوخت و ساخت، با آن چه هست مُدارا کرد و آن را به رسمیت شناخت

و از سوی دیگر،

مبارزۀ کورکورانه با بیدادگران و درگیریِ کینه جویانه با آزمندانِ زیاده خواه، تنها می توانَد بر خُروش و آلایشِ رودِ زندگی مان بیَفزایَد و شرایط را بیش از پیش به کامِ آنان بِگَردانَد.

 

****

 

پس چه باید کرد؟

خِرَد، این راهنمایِ درونیِ آدمی، به ما می گوید:

هیچ گاه کسی جوشِشِ آب چشمه ها را خُروشان و آلوده ندیده است.

این رود نمی توانَد از سرچشمه گِل آلود باشد.

پس آنانی که خواهانِ آرامش و پاکی اند باید سخت بکوشند و به بالا دستِ رود کوچ کنند.

سرچشمۀ رودِ زندگی، خاستگاهِ هستیِ ماست. آب در آن جا زُلال و گُواراست.

خاستگاهِ هستی مان، عاری از هرگونه بیم و اندوه و رنج است.

خاستگاهِ هستیِ مان، همانا سِرِشتِ ماست. همان سرشتی که پروردگارمان، به هنگام آفرینشِ آن، با ما پیمانِ پایندگی بَسته است.

 

****

 

خواهران، برادران و فرزندانِ گرامی ام!

 

گوشِ جان، درمیانِ خروشِ رودِ زندگی، زمزمه ای می شنَوَد؛

زمزمۀ جوششِ آبِ زُلال و گُوارایِ سرچشمۀ هستی که تا کُنون در میانِ هیاهویِ تُند آبِ گل آلودِ زندگی، بیش و کم، پنهان مانده است:      زمزمۀ سِرِشت

در درونِ وجودمان نِدایِ سِرِشت را می شنویم که ما را به سویِ خود می خوانَد:   باز آی!

 

بازگشت به سِرِشت، راهِ رسیدن به بِهشت است.

سِرِشت، کانونِ دانش و بینشِ یکتاپرستانه و جایگاهِ چشمۀ آب حیات است. این چشمه همواره در درون ما بوده و هست.

پس بیایید،

با یاریْ جُستن از پروردگارِ مهربان، دَستِمان را به دستِ راهنمایانِ راستین بِسپاریم و به خویشتنِ خویش بازگردیم و به پیمانی که به هنگامِ آفرینشِ سرشتمان با آفریدگارِ خود بسته ایم وفا کنیم.

بیایید، به خواستِ ایزدِ یکتا،

به جایِ تلاش برای زنده ماندن، به حَریمِ بیکران و جاودانِ حیاتِ طَیِبه پای گُذاریم؛

به آن

زندگانیِ پاک و پاینده

 

چنین باد!