کالبد مثالی

دانلود فایل PDF

به نام خدا

 

از مجموعه نگاشته های "آن آشنا"

فرمانروایِ هستی

(گفتگوهایی دربارۀ جهان بینی توحیدی)

 

فرمانروایِ هستی

بِنْما به ما که      هستی

آنگه بگو          که هستی؟

 

(29) کالبد مثالی

 

گفتم:

- به نظرِ من، وجودِ آن گردن آویزِ همیشگی، که همواره در هر لحظه شکل و محتوایِ تازه ای به خود می گیرد، ضرورتِ بردنِ آن رهآورد و مدرک را به کلی منتفی می کند. این طور نیست؟

پاسخ داد:

-  به هر حال، شما، خواه نا خواه، حاملِ آن رهآورد و مدرک خواهید بود؛ نه فقط به صورتِ آن گردن آویز، بلکه با تک تکِ اجزایِ وجودتان.

چون

آن رهآورد و مدرک، در واقع، خودِ شما هستید.

حیرت زده پرسیدم :

- خودِ من؟!  مگر من یک تکه کاغذم؟

فرمود:

- همۀ موجودات، برایِ حضور درهر ساحت از ساحاتِ هستی و یا ورود به آن، باید پیکری متناسب با آن ساحت داشته باشند.

برای حضور در وادیِ برزخ و ورود به آن نیز، شخص باید پیکری متناسب با آن وادی داشته باشد. چنین پیکری را کالبدِ مثالی می نامند .

پرسیدم:

- آیا این کالبد باید آن رهآورد و مدرک را به محل همایش بِبَرَد و ارائه کند؟

فرمود:

- نیازی به بردن و ارائه کردنِ مدرک نیست، صرفِ حضورِ کالبد مثالی در آن جا کافی است؛ چون مدرکِ هر شخص، همان کالبد مثالیِ اوست.

کالبد مثالی، خود یک پروندۀ اعمالِ جامع و کامل است.

تمامی کردارها و پندارها و گفتارهایِ نیک و بدِ هر شخص، در تمامِ عمرش و بی درنگ، در تک تکِ ذراتِ کالبدِ مثالی اش نگاشته شده و می شود.

و

لذا هر جزء از آن کالبد، در هر لحظه، به نفع یا علیه آن شخص گواهی می دهد، یا به بیانِ بهتر، اعمال و افکار و گفته های او را نمایان می سازد.

به زبان تمثیل، این پرونده همچون گردن آویزی ناگسستنی بر گردنِ تک تکِ ذراتِ آن کالبد آویخته شده است و همواره همراه اوست.

افزود: 

- بر اساسِ وضعِ این پروندۀ شخص، جایِ معینی در برزخ به کالبد مثالیِ او اختصاص می یابد.   

پس برای این که به شخص اجازۀ ورود به جایی مطلوب در افق (برزخ) داده شود، این پروندۀ او باید، برای حضور در آن جا، وضعِ قابل قبولی داشته باشد.

پروندۀ او باید نشانگر آن باشد که آن شخص، از نظرِ ظاهر و رفتار (تن و جان)، برایِ استقرار در آن جایِ مورد نظر در برزخ، واجدِ شرایطِ لازم است.

 

****

 

پرسیدم:

- کالبدِ مثالی چه گونه چیزی است؟

فرمود:

- پاسخ به این پرسش به سمتِ نگاه بستگی دارد.

اگر سمتِ نگاه از زمین به آسمان باشد، به تعبیری، می توان گفت که کالبد مثالیِ هرکس ترکیبی است از پیکری ظاهراً شبیه به جسمِ مادیِ زمینیِ اوکه با نَفْسِ مربوط به آن مُتَحِد و در هم تَنیده شده است.

پرسیدم:

-  چه گونه ممکن است نَفْس با جسم ترکیب شود؟

تا به حال شنیده بودم که در هر شخص این ها دو پدیدۀ متفاوت اند که باید جدا از هم در نظر گرفته شوند، و اگرچه به نحوی با هم مرتبط اند ولی یگانه نیستند.

پاسخ داد:

- قرار نیست که این کالبد مثالی از طریقِ ترکیب شدنِ جسم و نفس (تن و جان)، بعداً، پدید آید. چنین کالبدی برای تک تکِ موجودات، هم اکنون، در افق (برزخ) موجود است.

جسم زمینی و نفس شما دو جلوۀ متناظر از آن کالبد مثالیِ برزخی، در وادیِ مُلک اند.

یعنی اگر سمتِ نگاه از آسمان به زمین باشد، می توان گفت که کالبد مثالی، که در وادیِ برزخ جای دارد، با نزول به وادیِ مُلک به دو صورت متجلی می شود:

یک صورتِ آن در مقولۀ "بُعد" است که اسیر زمان و مکان است و صورتِ دیگرش در مقولۀ "فِکر" است که به اندازۀ بُعد پای در این دو "قید و بند" ندارد.

صورتِ متجلی در مقولۀ بُعد، جسم شماست و صورتِ متجلی در مقولۀ فکر، چیزی جز نَفْسِ شما نیست.

از این رو، می توان گفت که

هر ذره از کالبدمثالیِ هر کس، ترکیبِ متحد و درهم تنیده ای است از ذره ای از جسمِ او با آن بخش از نَفْس اش که متناظر با آن ذرۀ جسمانی است

ویا بر عکس می توان چنین در نظر گرفت که          

این دو ذرۀ متناظرِ جسمانی و نفسانی، تجلیِ یک ذره از آن کالبدِ مثالی در دو مقولۀ بُعد و فکر اند.

 

ادامه داد:

- جِسم (تن) و نَفْس (جان) متناظر اند 

یعنی

هر پدیده یا فرآیند یا تحول در جِسمِ یک شخص با پدیده یا فرآیند یا تحولی در نفسِ او متناظر است و بالعکس.

 

و افزود:

-جسم و نفسِ هر کس، گر چه با یکدیگر متناظرند، مستقیماً با یکدیگر بَر هَم کُنِش ندارند.

علتِ تناظرِ جسم و نفس آن است که هر دویِ آن ها تجلیِ یک پدیدۀ ثالثِ برزخی (کالبد مثالی اش) در دو مقولۀ زمینیِ بُعد و فکر اند.

و 

تنها به وساطتِ آن پدیدۀ ثالث می توانند بر یکدیگر اثر بگذارند.

 

پرسیدم:

- پس روح کجاست؟ 

فرمود:

- کالبد مثالی روح نیست. گر چه روح همراهِ آن است. 

روح (روان) به ساحاتی بالاتر از برزخ تعلق دارد ؛ ولی در ساحات پایین تر نیز حضور دارد؛ یعنی در زمین، جسم و نفس، و در برزخ، کالبدِ مثالی توسط روح همراهی می شوند.

روح از ساحتِ اَمرِ الهی است و بر خلافِ جسم و نفسِ و کالبدِ مثالی، پلیدی نمی پذیرد.

بنابر حکمت و مشیتِ الهی، به انسان ها، دانشی بسیار اندک راجع به روح اعطا شده است.

 

****

 

گفتم:

- به این ترتیب، کالبدِ مثالیِ من، همین الآن، روی صندلیِ معینی در تالارِ آن همایشِ برزخی نشسته است و من بی خَبَرم.

با لبخند فرمود:

- و مرتباً جایش عوض می شود و شما بی خَبَرید!

پرسیدم:

- آیا می توان کالبد مثالیِ خود و دیگران را دید؟

پاسخ داد:

- آری. به شرطِ آن که، به امر یا اذنِ "او"، چشمِ برزخ بینِ شما در کالبدِ مثالی تان باز شود.

آن گاه، تا آن جا که "پوشانندۀ بدی ها و لغزش ها" (سَتارالعیوب) صلاح بداند، بخش هایی از برزخ و برخی از پیکرهای برزخی به شما نشان داده خواهد شد.

 

گفتم:

- می خواهم بدانم که برزخ دقیقاً کجاست، چه طور جایی است، آن جا چه می گذرد، چه کسانی آن جا هستند و چه می کنند، چه کسانی و از چه راهی می توانند به آن جا بروند، و یا آن جا را مشاهده کنند،

و از همه مهم تر"چشمِ برزخ بین"در چه شرایطی باز می شود.

 

فرمود:

- برزخ اولین لایه از عوالمِ غیب است، و سخن گفتن دربارۀ هر یک از این عوالم، مستلزمِ کسبِ دانشی یقینی و اَمر و اِذن ی ویژه از "او" ست؛ 

رفتن به عوالم غیب و مشاهدۀ آن ها نیز تنها به خواست و ارادۀ "او" صورت می گیرد.

 

به سویِ پنجره رفت و به سویِ آسمان نگاه کرد.

آیا از "او" اجازه می گرفت؟

 

****

 

ادامه دارد ..........  

قسمت قبل

قسمت بعد