گویاترین کلام، شیواترین پیام

دانلود فایل PDF

به نام خدا

 

از مجموعه نگاشته های "آن آشنا"

فرمانروایِ هستی

(گفتگوهایی دربارۀ جهان بینی توحیدی)

 

فرمانروایِ هستی

بِنْما به ما که      هستی

آنگه بگو          که هستی؟

 

(16) گویاترین کلام، شیواترین پیام

           

 

پرسیدم:

- زبانی که برایِ وصفِ پدیده هایِ آسمانی به کار می رود چه تفاوتی با زبانِ زمینیان دارد.

پاسخ داد:

- ظاهراً هیچ. اما باطناً بسیار.

در ظاهر، کتبِ آسمانی و پیامبران با همین الفاظِ موجود در زبانِ زمینیان پدیده هایِ آسمانی را توصیف می کنند، چون مُخاطَبِشان انسان ها (ساکنانِ زمین) هستند، ولی، در حقیقت، آن کلمات را به معنایِ خاصی به کار می بَرَند.

پرسیدم:

- چرا؟

فرمود:

- چون در بیانِ پدیده هایِ آسمانی با واژه هایِ زمینی، گوینده، به ناچار، ظاهراً به تناقض گویی می اُفتَد.

مثلاً گرچه خودِ من بارها گفته ام که وادیِ ملکوت رها از بندِ زمان و مکان است، در عینِ حال، گاهی ناگزیر می شَوَم از همزمانی و یا آنی بودنِ رویداد هایی که آن جا اتفاق می افتد، آن چه که در آن است، پای نهادن به آن وادی، و به ودیعه نهاده شدنِ عقلِ شهودی در درونِ دلِ انسان ها سخن به میان آوَرَم. یعنی در وصفِ ملکوت و پدیده هایِ ملکوتی کلماتی را به کار می گیرم که اشاره به زمان و مکان دارند.

ناسازگاری در سُخَنَم هویداست اما چاره ای ندارم.

زبانی که در این گفتگو ها به کار می رود یک وسیلۀ ارتباط در زمین (وادیِ واقعیت ها)ست و الفاظ و مفاهیمِ موجود در آن برگرفته از پدیده ها و رویدادهایِ این وادی اند.

ادامه داد:

- اما وصف و شرحِ پدیده هایِ موجود در آسمان (ساحَتِ حقیقت ها) زبانِ خاصِ خود را می طلبد، زبانی که زمینیان فاقدِ آن هستند، و لذا گوینده چاره ای نخواهد داشت مگر آن که، با بهره گیری از الفاظ و مفاهیمِ موجود در زبانِ زمینیان، تا آن جا که مُجاز و مُمکِن است، پدیده هایِ آسمانی را توصیف و تشریح کند.

افزود:

- به همین دلیل، تمامیِ کسانی که ساحَتِ حقایق به آن ها نشان داده شده و اجازه یا فرمان یافته اند تا برخی از دانسته ها یا مشهوداتِ خود در این باره را برایِ ساکنانِ وادیِ واقعیات بیان کنند، با استفاده از تشبیه و تمثیل و اِستِعاره و در قالبِ همین زبانِ زمینی به آن اَمر یا اذن عمل کرده اند.

 

****

 

گفتم:

- لطفاً بیشتر توضیح بدهید.

فرمود:

- فرض می کنیم که روزی به شما اجازۀ ورود به سرزمینی ناشناخته داده می شود، البته با این شرط که از آن جا چیزی را با خود به این جا نیاورید.

حال اگر شما آن جا میوه ای را ببینید و بخورید که با میوه هایِ این جا بسیار متفاوت باشد، وقتی به شهرتان بر می گردید، بر اساسِ آن شرط، نه تنها خودِ آن میوه بلکه حتی تصویری از آن را هم نمی توانید با خود به عنوان سوغات به شهرتان بیاورید و فقط حق دارید دربارۀ آن برایِ همشهریانتان صحبت کنید. چه گونه آن میوه را برایشان وصف می کنید؟

گفتم:

-مثلا می گویم آن میوه چیزی شبیه به گلابی، ولی کمی بزرگ تر از گلابی های شهرِ ما بود، اما طعمی بین مزۀ آلبالو و انار داشت. رنگش هم تا حدی شبیه به رنگِ نارنگی بود!

فرمود:

- کارتان درست است، چون میوۀ آن سرزمین را با تشبیه به میوه هایی که همشهریانتان آن ها را دوست دارند و با آن ها آشنا هستند برایشان توصیف کرده اید.

افزود:

-  انبیاء که از جانبِ "او" فرمان یافته اند تا، در حدِ اَمرِ"او"، برای انسان ها از عوالِمِ غیب خبر بیاورند نیز به همین شیوۀ تمثیل و تشبیه و با به کارگیریِ الفاظ و مفاهیمِ زمینیِ آشنا برایِ شما، آن اخبار را بیان می کنند.

البته علاوه بر آن چه که باید به انسان ها گفته شود، "شیوۀ" بیان و ابلاغ هم به انبیا داده می شود و ایشان نمی توانند در اجرایِ رسالت به مِیلِ خود عمل کنند. به عنوان مثال ایشان وظیفه دارند با هر کس بر مبنایِ میزانِ درکِ او سخن بگویند.

گفتم:

- شیوۀ بیان را فرمودید . منظورتان از سخن گفتن بر اساسِ میزان درکِ افراد چیست؟

فرمود:

- اگر شبی فرزندِ خُردسال تان به ماه در آسمان اشاره کند و بپرسد آن چیست شما چه پاسخی به او می دهید؟

گفتم:

- می گویم آن یک توپ بزرگ در آسمان است.

پرسید:

- چرا چنین جواب می دهید؟ 

گفتم:

- چون او توپ را خوب می شناسد. توپ وسیلۀ بازی او است.

پرسید:

- چرا به زبان علوم دربارۀ ماه به او سخن نمی گویید؟

پاسخ دادم:

- چون او در آن سنِ کم آن توضیحات علمی را درک نمی کند.

پرسید:

- آیا قرار است که او تا آخرِ عمر، ماه را این گونه، یعنی به عنوانِ یک توپ بزرگ در آسمان، ببیند و بشناسد؟

گفتم:

- بستگی دارد.

اگر همان توانِ ذهنیِ کودکانه را نگه دارد آری،

ولی اگر آن توان را با کسبِ دانش و تجربه به سطوحی بالاتر بِبَرَد، چه بسا که روزی درعلمِ کیهان شناسی و در حوزۀ "ماه شناسی" دانشمندِ بزرگی بِشَوَد.

 

****

 

فرمود:

- وصفِ بهشت و دوزخ در کتاب هایِ آسمانی و در کلامِ انبیاء نیز چنین است؛ وصفی به زبانِ زمینیان و درحدِ درکِ ایشان.

وقتی گفته می شود که کتاب هایِ آسمانی "نازل" شده اند یعنی نسخۀ اصلی آن ها بر فرازِ آسمان و به زبانِ آسمانیان است و نسخۀ ملموسِ آن، که فقط پاکان حقِ لمسِ آن را دارند، به زمین فرودآورده شده، یا به بیانِ دیگر، به زبانِ زمینیان برگردانده شده است.

افزود:

- برایِ آنان که با این ترجمۀ زبان آسمانی به زبانِ زمینی در آن دانشگاهِ سَحَرگاه یعنی آن زمان که رشته هایِ سیاه و سفید از هم متمایز می گردند آشنا شده اند، آیاتِ کتبِ آسمانی و احادیثِ پیامبران و روایاتِ امامانِ معصوم حاویِ معانیِ ژرفی است.

اما برایِ افرادی که قلوبشان زیرِ پرده هایِ کفر و گناه و غفلت و جهل مدفون شده است، این گفته ها یاوه گویی و افسانه هایِ پیشینیان به نظر می آیند.

 

پرسیدم :

- دیگران چه؟ منظورم دیگر کسانی است که برخی پدیده های آسمانی به آن ها نشان داده شده و یا برخی از اسرارِ آسمان به ایشان گفته شده است.

ایشان چگونه و به چه زبانی می توانند مشهودات یا دانسته هایِ خود دربارۀ پدیده های آسمانی را بیان کنند؟

 

فرمود:

- بر لَبانِ مؤمنانی که عَوالمِ آسمانی به ایشان نشان داده شده و یا در حدِ خواستِ "او" از اسرارِ حق آگاهی یافته اند، مُهرِ سکوت زده می شود.

آنان ، در بازگشت، به جایِ

 وصفِ آن جا  و یا  شرحِ آن اسرار،  آن هم به بیانِ شخصی  که به هیچ وجه مجاز به آن نیستند  

یا باید

در همان قالبِ آموزه هایِ متونِ مقدس و گفته هایِ پیامبران و امامانِ معصوم یعنی بهترین و کاملترین وصفِ آسمان  مطالبِ لازم را یاد آور شوند

و یا

باکِردار وگفتارِخویش، دیگرحقیقت جویان را،  از طریقِ طریقتِ انبیاء، به سویِ "او" بخوانَند؛

با

گویا ترین کلام:

انجامِ مؤمنانۀ اَعمالِ صالحه، در پردۀ سکوت  

و

شیواترین پیام:

جویندگانِ حق و حقیقت به راستی! .....

آن سو نَظَرکنید! ......

آن سویِ جِسمِ خود، آن سویِ نَفْسِ خویش.      

 

****

 

ادامه دارد .........

قسمت قبل

قسمت بعد